جا نخورید و ناراحت هم نشوید؛ می خواهم حرف راستی را مطرح کنم و پرده از روی واقعیتی تلخ بردارم؛ واقعیتی که چون هنوز به خوبی آن را نشناخته ایم و پرده از رویش برنداشته ایم، همچنان پیامدهای تلخش را می چشیم و رنج های بی شمارش را می کشیم و آن، این است: ما،با کمال تأسف، گرچه خود را هوشیارانی دانا می دانیم، امّا به راستی و در حقیقت، در بسیاری از مواقع، نه تنها هوشیار نیستیم، که ظاهراً دانا هم نیستیم و این، البته غم انگیز و هشدار دهنده است؛ غم انگیز است، زیرا نمی دانیم... و هشدار دهنده است، زیرا اگر ندانیم، به حال و روزی بدتر از آن چه هستیم، دچار می شویم.

زندگی و روابط اجتماعی بر پایه ی قوانینی استوار،دقیق و علمی بنا شده است؛ قوانینی که خواسته و ناخواسته در عرصه ی روابط اجتماعی و طبیعی کارکرد خویش را دارند و چه بخواهیم و چه نخواهیم، کار خویش را به انجام می رسانند؛ذکر یک مثال ضروری است: اگر در آن سوی جهان و در عمق چندین هزارپایی اقیانوس آرام، والی عظیم، در گریز از یک زیردریایی جنگی(ما آدم ها را باش...! شکم های گرسنه و آتش بازی...؟!) داشتم می گفتم: اگر در آن سوی جهان و در غمق اقیانوس ها، والی عظیم، در گریز از یک زیردریایی جنگی، شتاب گیرد و موجی در آب ها ایجاد کند، اگر دستگاهی دقیق وجود داشته باشد، اثر آن موج را در این سوی جهان می توان اندازه گرفت و بررسید و در این، تردیدی نیست. چنین کیفیّتی گویای چیست؟چنین کیفیتی گویای آن است که بر جهان ما، قوانینی جدّی و علمی حاکم اند و هیچ کس نمی تواند  منکر وجود چنین قوانین علمی، علّی و معلولی شود؛ همان قوانینی که بر اساس آن، هم اکنون در بخش عظیمی از جهان، بسیاری از گرسنگی می میرند؛ همان قوانینی که بر اساس آن، در شماری از کشورها آدمیان خون همدیگر را، آری، خون همدیگر را می ریزند و با انسان چون حیوان رفتار می کنند؛ همان قوانینی که بر اساس آن، سعادت و شقاوت یک ملّت، در گرو برنامه ریزی ها و درست اندیشی های مدیران آن جامعه است؛ همان قوانینی که... قوانینی که از آن گاه با عنوان سنت های پیوسته ی طبیعی و اجتماعی یاد می شود. حال باید پرسید: با وجود چنین قوانین و روابط دقیق علّی و معلولی ما چگونه ایم؟